پيام دوستان
كيوان گيتي نژاد و
102/11/26
سعيد عبدلي
@};-
#حسين عاشوري#
@};-
كيوان گيتي نژاد و
خون بهاي شهداي ما رو نميشه به جز با نابودي اسرائيل و محو شدنش از صحنه تاريخ بشر هيچ مدل ديگه پرداخت کرد آخ چي ميشد اگر اون ساعت و اون دقيقه در صحراي احمر فرا ميرسيد
كيوان گيتي نژاد و
يچ کدوم رو به نحو صحيح اداره نکرديم اين دو ملزم و ملازم يکديگرند اما دليل مدبر هم رو درست پيدا نکردند دليلش درست اما مدبرش آدم کار بلدي در راس انتخاب و کارش نبود
آسانسور کيهان گستر
102/11/7
من همان قمار عشقم که مرا همواره بازنده به حال خود واداشته نه نفرين زمانم که شيدايي ام را در تنهايي مولود داشته من همان تنعم بارانم که بر دل عشاق مي بارم من همان جمع دليرم که در سومعه دلدارم نشستم
كيوان گيتي نژاد و
102/8/2
كيوان گيتي نژاد و
102/5/31
گروهي از برترين قضات و وکلاي پايه يک دادگستري با سوابق 20 ساله گرد هم آمدند تا بهترين خدمات حقوقي و قضايي را به شما عزيزان در سراسر ايران ارائه نمايند. اين افتخار ماست که براي روياي شما بجنگيم https://naadoffice.com/
+
سلام
چه وفور نعمتي شده ها:)
صداي تلفن(آيکن جواب دادن) :سلام ماداريم ميايم خونه تون:)
من:خوش اومدين:)!!!
اصفهاني هم اصفهاني هاي قديم:)
كيوان گيتي نژاد و
102/5/31
سلام و درود بر شما يعني مي خواهيد بگوييد اصفهاني ها خصيص هستند و شما هم در اين شناخت شخصي شريک فعل و باور اصفهان و اصفهاني شريک ميشماريد؟
+
بايد نذر کنم!
براي نيامدن به پيامرسان!
تا واجب شود برايم نيامدن:)
.
.
اراده ست ما داريم:)
كيوان گيتي نژاد و
102/5/31
گروهي از برترين قضات و وکلاي پايه يک دادگستري با سوابق 20 ساله گرد هم آمدند تا بهترين خدمات حقوقي و قضايي را به شما عزيزان در سراسر ايران ارائه نمايند. اين افتخار ماست که براي روياي شما بجنگيم https://naadoffice.com/
چرا اينگونه خود را عذاب مي دهيد بگوييد ديگر توان قداست و ط يقت ديني و امر به معروف و نهي از منکر را در وجودتان جاري نمي بينيد و اين طليعه عشق را با ديگران اشتراک نمي خواهيد گذاريد ولي من جاي شما بودم جبهه حق را که امروز در اين پيام رسان متجلي براي ما شده هرگز به دليل مشغله و حوصله سر رفته به عاريه به ديگران واپس نمي داديد يا علي بگو در رسالت آتش به اختيار ولي حي و صالح امام مطلق سيد علي س
+
صبح آمد
و عاشقانه هاي بهار
زمستان نگاهم را پر کرد
از شيوه ي قشنگ شکوفه هاي تازه عشق
و من روي جاده تنهايي دلم
نقش وفاداري شاخه هاي غزل را
آبياري کردم
سلام و هزار سپاس
به مهرباني دلهايي که تا هميشه نبودنم
مرا از انديشه پاکشان رها نکردند....
كيوان گيتي نژاد و
102/5/31
از محبت و لطف خواهرانم همابانو و انديشه نگار بي نهايت ممنونم.... خيلي خوشحالم کردين... هزار شکوفه بهاري تقديم لطف بيکرانتان...
{a h=dinan}قافيه باران{/a} سلام خواهر خوبم .. :) خوش برگشتي عزيز دلم..@};- از ديدنتون بسيار خوشحال شدم گلم.. اميدوارم اين حضور ابدي باشه و ما بيشتر از وجودتون بهره مند شيم:) @};-
گروهي از برترين قضات و وکلاي پايه يک دادگستري با سوابق 20 ساله گرد هم آمدند تا بهترين خدمات حقوقي و قضايي را به شما عزيزان در سراسر ايران ارائه نمايند. اين افتخار ماست که براي روياي شما بجنگيم https://naadoffice.com/
بيا که گل افشانيم باغ و گلستان دلهاي عاشقمان را امروز مکتب حيدري مکتب يسارا و ذوليمين که بيعت با نايب حضرت مهدي عج.و المدار سظ پاه صحراي احمر آقام سيد مجتبي حسيني خامنه اي د ظ ع را به ما و يقين ما هديه مي دهد چگونه باشيم که حيدرياني در صيانت از خاندان ولايت و امامت و ثمرات شجره طيبه اهل بيت ع يعني خاندان ولي مصلح سيد علي حسيني خامنه اي س تا روز شهادت و جاري در عالم باقي به محضر خداوند قرار گيريم
+
اتاق مطالعه آدم بايد رو به باغ باشد
گاهي آدم شاعري کند با کتاب
يک برگ بچيند از درخت و
چند خط از کتاب ....
گاهي بلند بلند کتاب بخواند
و صدايش با صداي پرندگان باغ همنوا شود...
مطالب حقوقي جديد
102/5/29
وعده آن شد که خود را آرام کنم از اين مکتب چند فعل را از نو مکتوب کنم نه محيط اطراف را در خم قصيده و غزل خلاصه و بر نظم و ترتيل خوانم و شعر سرايم معجزه شد و اطرافم آرام شد ندا آمد بخوان آنچه که از قافيه و غزل جدا نمي دانم
+
سلام
عيدتون مبارک
ان شاالله سالي سرشار موفقيت و شادکامي داشته باشيد
بعد حدود ده سال ياد اينجا افتادم و گفتم عرض ادبي خدمت دوستان داشته باشم،نميدونم از قديميها هستند يا نه؟
يا اصلا کسي منو يادش مياد نه
* راوندي *
102/1/8
+
اين قسمت سخنراني آقا :( :(
جوانها! آن روزي که ما نيستيم و شما هستيد!!!
بذانيدکه ملت ايران وضعش افقش و زندگي مادي و معنويش
به مراتب از امروز بهتر خواهد بود
*آقا جان جان ما به فداي شما
بي تو هواي شهر مرا حبس ميشود!!
ما بي شما وضع بهتر ميخوايم چکار
آقا جان خدا کند که بميريم و نشنويم اين حرفها را*
6-
97/10/27
6-
97/10/27
+
روي شيشه غزل قصه من در هم ريخت
روي زخم دل من اشک خدا مرهم ريخت
شايد از شاعري چشم خودم بود که عشق
واژه واژه همه خونرنگ در اين معجم ريخت
اهل احساس نبودم همه ي منطق من
نقش لوح دل او بود که در خاتم ريخت
سفر ساده ي چشم تو به طعم ملکوت
ابتکاري است که از ذائقه ي آدم ريخت
شعر آمد نفسي تازه نکرديم و گذشت
بيت ومصراع غزل، قافيه را مبهم ريخت
91/10/6
6-
97/10/27