مراحل شکل گیری جریان سلفی
جریان سلفی به مفهوم تجددگریزی، نص گرایی، مقابله با نوآوری و اجتهاد، باور به دوران طلایی گذشته که در جهت عکس حرکت تاریخ قدم برداشته و آینده را در گذشته جستجو می کنند، اساساً برآمده از یک حرکت انشعابی از بدنه اصلی دین مادر، یعنی اسلام است، که به عنوان فرقه ای جدید در قرن هفتم هجری توسط « ابن تیمه حرانی» که از او به عنوان تئوریسین اصلی این فرقه یاد می شود، بنیان گذاشته شد.
اصولاً تحولات عارض بر جریان سلفی از زمان شکل گیری تاکنون را می توان در چهار دوره تاریخی مجزا، یعنی از قرن هفتم هجری که نخستین سنگ بنای آن گذاشته شد تا قرن پانزدهم، که توسط سید قطب ایدئولوژی سازی شد، مورد مطالعه قرار داد.
مرحله نخست، تحت عنوان « شکل گیری تئوریک» یاد می شود، همچنانکه اشاره شد توسط « ابنتیمیه حرانی» و تحت نفوذ تعالیم احمد ابن حنبل در قرون هفتم و هشتم هجری بنیانگذاری شد. در این مرحله بود مبانی تئوریکی و فکری- عقیدتی جریان سلفی توسط تئوریسین و پایه گذار اصلی آن یعنی ابن تیمیه، شکل گرفت. وی بر این باور بود که مسلمانان حق ندارند در فهم قرآن برداشت های عقلی خود را حاکم کنند. او معتقد بود که بایستی به آنچه که از ظاهر قرآن فهمیده می شود، بسنده کرد، ضمن اینکه درباره متشابهات قرآن نیز باید سکوت اختیار نمود. الگوی فکری، اعتقادی، علمی و روحی همه سلفیها ابنتیمیه حرانی میباشد که در این راستا، با اختصار به او لقب « شیخالاسلام» دادهاند.
مرحله دوم، حالت « تطبیق و اجرا» نام دارد، که توسط « محمد ابن عبدالوهاب» و جانشینان او در اواسط قرن دوازده و اوایل قرن سیزده هجری در محیط محدود حجاز به مرحله آزمایش درآمد. محمد ابن عبدالوهاب نخستین کسی بود که پس از آشنایی با اندیشه های ابن تیمیه با پسر سعود همراه شد و وهابیت را که یکی از فرق ضاله در جهان اسلام است، در شبه جزیره عربستان نهاینه کرد؛ بگونه ای که امروز هم قرائت وهابی از اسلام، گفتمان رسمی حاکم بر عربستان تحت سیطره خاندان آل سعود است.
مرحله سوم، مرحله « تکوین و ترویج» سلفی گری و تبدیل آن به یک جریان نیرومند و تأثیرگذار در جهان اسلام از هند و پاکستان در آسیا گرفته تا مصر و الجزایر در آفریقا است، که از جنگ جهانی اول تا به امروز تحت حمایت مالی دلارهای نفتی عربستان و توسط نوادگان امرای سعودی و شیوخ عربستان سعودی به مرحله اجرا درآمد. این مرحله بویژه دهه های 1970 و 1980 میلادی، اوج گسترش سلفی گری در دوران معاصر را شامل می شود که با امکانات مالی و اقتصادی عربستان رشد فزاینده نمود، بگونه ای که دانشگاه های مبتنی بر تفکر سلفی، در این کشور تأسیس شد.
مرحله چهارم، آخرین مرحله عارض بر جریان سلفی است که « ایدئولوژی سازی» نام دارد. تبدیل اندیشه سلفی به یک ایدئولوژی انقلابی در آغاز قرن پانزدهم هجری و ظهور پدیده تشکیل گروههای سلفی سیاسی- جهادی در مصر، افغانستان، کشمیر، فیلیپین و جمهوریهای تازه استقلالیافته شوروی سابق و یمن از خصوصیات بارز این مرحله است. این مرحله بیش از همه متأثر از افکار و عقاید سید قطب(9 اکتبر 1906 - 29 اوت 1966 ) نویسنده و نظریهپرداز مصری است.( سیدقطب اغلب به عنوان مهمترین حامی نظری اسلامگرایی افراطی در قرن بیستم شناخته میشود. این موضوع تا حد زیادی به خاطر کتابهایی است که در این باره نوشته و نیز به خاطر آن است که در آخرین کتابش ارتباطی قوی میان سیاست و مذهب برقرار کرده است. به ویژه اینکه، سیدقطب دیدگاههای پیچیده و جنجالبرانگیزی را در مورد چند مقوله اسلام سنتی طرحریزی کرد.)
وقایع مهم تأثیرگذار در تکوین اندیشه های سلفی
علاوه بر مراحل مذکور که در تکوین اندیشه های سلفی گری نقش داشته اند، می توان به چهار واقعه مهم نیز اشاره داشت، که بیش از پیش به جهت گیری جریان های سلفی معاصر و نسبت آنها با حکومت های منطقه خاورمیانه تأثیر داشته است. نخستین واقعه، خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان در اواخر دهه 1980 است، که موجب بازگشت جریان های سازماندهی شده سلفی به جوامع عربی شد. واقعه دوم، اشغال کویت توسط عراق و متعاقب آن مداخله آمریکا در این واقعه از طریق راه اندازی جنگ خلیج فارس بود، که در دهه 1990 به رویارویی جدی گروه های سلفی با حکومت های منطقه انجامید.
واقعه سوم، حملات 11 سپتامبر2001 و حمله به مرکز تجارت جهانی در نیویورک بود که بین سال های 2001 تا 2008 به آغاز نبرد میان آمریکا با جریان های سلفی انجامید، کما اینکه این نبرد عربستان و قطر را برای مدتی به عنوان پرورشگاه اصلی جریانات سلفی به حاشیه راند. این در حالیست که، حمله به افغانستان و عراق به عاملی تقویت کننده و اثرگذار برای پایگاه توده ای این جریان شد. در حقیقت، حوادث 11 سپتامبر باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروههای نظامی و شبه نظامی و محوریت تفکر القاعده شد. چنین پدیدهای از زمان پیدایش، عمدتاً از سوی تفکر استراتژیک کاخ سفید مورد حمایت قرار گرفت، اما بعدها با توجه به اصطکاک منافع آنان در منطقه، نزاعی عمیق میان آنان درگرفت و در نهایت باعث تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان شد.
و در نهایت واقعه چهارم، بیداری اسلامی و انقلاب های عربی- اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست، که زمینه های احیای دوباره سلفی های سیاسی را فراهم نموده است.
مراکز عمده مبلغ تفکر سلفی
عربستان سعودی را می توان یکی از مراکز اصلی جهان در ارتباط با ترویج و تبلیغ و گسترانیدن تفکرات بنیادگرانه و جنگ طلبانه سلفی در دنیای اسلام نامید. هم اکنون سه دانشگاه بزرگ مبلغ تفکر سلفی در عربستان وجود دارد، که شامل دانشگاه « محمد ابن سعود» در ریاض، دانشگاه « ام القراء» در ریاض و دانشگاه « اسلامی» در مدینه منوره است.
این سه دانشگاه، سه نهاد آموزش عالی برای تربیت علمای سلفی است که از دهه های 1970 و 1980 فارغ التحصیلان و ایدئولوگ های خود را به دیگر ممالک اسلامی از جمله هند و پاکستان و افغانستان گسیل می کند.
گرایش های عمده سلفی گری
بطور کلی، سلفی گری به چهار گرایش عمده و اصلی، هر یک با دیدگاه هایی متفاوت تقسیم بندی می شود که مختصراً به شرح ذیل می توان آنها را بر شمرد: الف) گرایش اصیل سلفی که از آن با عنوان « سلفی گری درباری» نیز یاد می شود، که تحت زعامت علمای وهابی دفاع از شاکله اصلی افکار و عقاید محمد ابن عبدالوهاب را وظیفه اصلی خود می دانند. ب) « گرایش میانه رو سلفی» که از بدو پیدایش سلفیه به افکار و نحله های دیگر اسلامی هم نظر داشته و دیدگاه ها و اندیشه های آنان را نیز مورد توجه قرار داده اند. ج) « گرایش سلفی آلبانی» که پیروان آن از طرفداران ناصرالدین آلبانی از علمای بزرگ سلفی می باشند، که در رابطه با سیاست و جهاد و سایر عقاید اصیل سلفی دیدگاه های مدون تری از دیگر سلفیان دارد. د) « گرایش سلفی سیاسی- جهادی» که از میان سلفیه برخاسته و سابقه شان به دهه 1980 میلادی باز می گردد. این گرایش به سلفیه حزبی نیز مشهور است، که به اصول و افکار سلفی اعتقاد داشته، ولی به برجسته کردن مقوله جهاد و اقامه شرع بیشتر توجه دارند.
بنیان های نظری و عملی جریان های سلفی
سلفی ها به طور عام از دو روش فکری بهره میجویند که به هم نزدیک است: گروهى فقط کتاب و سنت را حجت دانسته و از داورىهاى عقل کمک نمىگیرند و گروه دیگر مىگویند قرآن و سنت وقتى براى ما حجت است که با فهم « سلف» همراه باشد، زیرا ما آیین خود را از آنها گرفتهایم.
بطور کلی، بنیان اندیشههای سلفی را با توجه به رسایل ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب و منظومه « هدایت المرید» شیخ عوض العبادی و « توحید علام الغیوب» عبدالقادر اهدل و شروح متعدد کتاب « التوحید» محمد ابن عبدالوهاب و « موجز عقیدة السلف» نوشته تنی چند از علمای سعودی و « دائرهالمعارف» فرید وجدی و باقی آثار قلمی سلفیها، به شرح ذیل می توان مورد شناسایی قرار داد: « تکفیرگرایی» که از آن برای توجیه اعمال خود علیه دیگران بهره میبرند و تلاش دارند به طوری گسترده از این واژه و مفهوم فقهی برای توجیه جهاد خود علیه دیگران( مسلمان و غیرمسلمان) بهرهبرداری و بدین ترتیب، مرز بین خودی و غیرخودی را مشخص کنند؛ « جهادگرایی» که استفاده از آن را علیه کفار، منافقین و مشرکین واجب دانسته و خون آنها را حلال شمرده است، قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشتهای ظاهری از آیات قرآن، کینه ورزی شدید نسبت به شیعیان، قرآن و سنت به عنوان دو منبع اصلی فهم دین، تکیه بر احادیث و عدم پیروی از مذهبی خاص، دشمنی با فلسفه و انتقاد نسبت به علم کلام و بیمبالاتی به علوم بلاغی و علم اصول فقه.
همچنین، سلفی ها اطاعت از حاکم ظالم را نیز مانند علمای مذاهب اسلامی متأخر در غیرمعصیت نه تنها جایز، بلکه واجب میدانند و قیام علیه ایشان را در غیر « کفر بواح» یعنی کفر آشکار، حرام میدانند. علاوه بر این، سلفی ها تمام بدعتها و امور نوظهور در اسلام چه در حوزه عبادات و چه در حوزه اخلاق و احکام را منکر هستند و به تقسیمبندی بدعت به دو نوع حسنه و سیئه باور ندارند، بلکه تنها معتقد به تقسیمبندی دنیوی و اخروی و لغوی و شرعی هستند. همچنین، سلفی ها از افکار و ارزشهای وارداتی به میان مسلمانان بدون بررسی و گزینش گریزانند.
جمع بندی نهایی
در مقطع کنونی از جریان سلفی که یکی از رقبای اصلی بیداری اسلامی و انقلاب های عربی- اسلامی است، به عنوان یکی از خطرات بزرگ پیش روی جهان اسلام نام برده می شود، که زمینه های مساعدی را نیز برای حضور قدرت های بزرگ بخصوص ایالات متحده آمریکا، در بطن این انقلاب ها و جنبش های مردمی فراهم نموده است.
آنچه مشخص است، این است که نوع پوشش و مکانیسم هایی که گروه های سلفی با الهام از دیدگاه های علمای عربستان سعودی و وهابیت، از آن استفاده می کنند، از آسیای مرکزی گرفته تا شمال آفریقا شبیه هم است. در مصر و تونس و لیبی با وجود اینکه دست به سلاح برده و مبارزه مسلحانه می کنند، با این وجود خود را پایبند به مبانی و مؤلفه های شکل دهنده دموکراسی نیز نشان می دهند. به این معنا که، سلاح جنگی و سلاح دموکراسی را توأمان مورد استفاده قرار می دهند. در این راستا، در قرقیزستان به دنبال احیای خلافت اسلامی هستند، در افغانستان به ستیزه جویی و زندگی سراسر جنگ و خشونت خو گرفته اند، در کویت تکیه بر کرسی های پارلمان زده اند، در عربستان چاه های نفت به دست گرفته اند و در سوریه نیز به عنوان میدانی جدید، به نام جهاد مشغول خون و خون ریزی هستند؛ جهادی که استفاده از خشونت و رویکردهای تکفیری و قتل عام و ترور و ایجاد ترس و وحشت و ناامنی وجوه بارز آن است